
آخرین گزارش رسمی منتشر شده در مورد فقر نشان می دهد که از سال 2015 تا سال 2011 بیش از 48 درصد از مستأجران ایرانی به زیر خط فقر سقوط کردند. سایر آمارهای منتشر شده پیشتر نشان می دهد که در حالی که فقر در سال 1990 19 درصد جمعیت کشور را تشکیل می داد، در سال 1401 به 33 درصد از جمعیت کشور رسید.
به گزارش تابناک به نقل از خبرآنلاین؛ یکی از عوامل مهم گسترش فقر در این سال ها افزایش هزینه ها و قدرت واقعی درآمد خانوارها است. به عنوان مثال می توان به روند تعیین حداقل دستمزد و حقوق کارکنان در دو سال اخیر اشاره کرد. با وجود تورم بالای 40 درصد، دولت اجازه افزایش حقوق را حتی در حد تورم نمی دهد. به همین دلیل گفته می شود که قدرت دستمزد واقعی 60 درصد کمتر از سال 2016 است. از سوی دیگر قیمت مسکن با سرعت بی سابقه ای در حال افزایش است. در مارس 2016 بانک مرکزی متوسط متر مربع مسکن در تهران را 5 میلیون و 600 هزار تومان برآورد کرده که در شهریور امسال به 88 میلیون و 500 هزار تومان افزایش یافته است.
مسعود فراهانی کارشناس مسکن در این باره می گوید: «در حوزه مسکن چند نوع فقر داریم. یکی از این موارد «فقر مسکن» است که از نظر فیزیکی به کیفیت واحدهای مسکونی از نظر دسترسی به حمام، توالت یا آب می نگرد. نوع دیگر محرومیت مسکن نام دارد که شامل مسائل کلی مانند ساختار محله یا وجود دوش در حمام می شود. فقر دیگری که در این بخش تدوین می شود، فقر ناشی از هزینه تامین مسکن است.
وی ادامه داد: فقر ناشی از هزینه های مسکن است به گونه ای که خانوار مورد نظر فقیر درآمد محسوب نمی شود، اما وقتی هزینه مسکن را پرداخت می کند به زیر خط فقر می رسد. این موضوع ارتباط تنگاتنگی با فقر مطلق دارد. به این ترتیب حتی می توان گفت با دو دسته از خانواده های فقیر مواجه هستیم که برخی خودشان فقیر هستند و برخی دیگر فقیر نیستند اما گرانی مسکن آنها را به سمت فقرا سوق داده است.
در گزارشی که اخیراً از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی منتشر شده است، تعداد خانوارهای زیر خط فقر پس از هزینه مسکن 233 هزار خانوار است.
فراهانی در این باره معتقد است: «البته اعداد متفاوت است. اما به صراحت می توان گفت که بین 233 تا 400 هزار خانوار ایرانی که بیشتر آنها در شهرها زندگی می کنند به دلیل هزینه های مسکن از فقر رنج می برند.
این تحلیلگر اقتصاد مسکن هشدار داد: نکته اصلی این است که اکثریت قریب به اتفاق افرادی که در فقر مسکن به سر می برند مستاجر هستند و دلیل قرار گرفتن آنها در این وضعیت این است که حداقل به اندازه افزایش هزینه ها درآمد خانوارها افزایش نیافته است. دارای شدت افزایش هزینه های مسکن نسبت به درآمد خانوار است.
وی در پاسخ به اینکه اکنون مدت زمان خانه دار شدن مردم چقدر است، توضیح داد: ما بارها از شاخص انتظار خرید مسکن استفاده کرده ایم، اما باید به یک نکته توجه کنیم. در محاسبه این شاخص درآمد خانوار محاسبه و سپس 30 درصد آن به عنوان میانگین پس انداز محاسبه می شود. سپس محاسبه میکنند که چقدر این پسانداز برابر با خرید یک واحد مثلاً 75 متری است. اما وقتی با واقعیت های موجود جامعه روبرو می شویم، می بینیم که چهار دهم فقیر کشور نه تنها چیزی پس انداز نمی کنند، بلکه به دلیل خرج کردن پیش از درآمد، هر سال و به معنای دقیق آن بیشتر بدهکار و فقیرتر می شوند. در اصل، آنها هیچ شانسی برای داشتن خانه ندارند.”
این تحلیلگر اقتصاد مسکن افزود: نکته قابل تامل دیگر این است که هرچه از دهک چهارم به دهک های مرفه تر می رویم، اگرچه مستقیماً ضعیف درآمدی محسوب نمی شوند، مستاجران دهک های 5 یا 6 نیز گران تر می شوند. هزینه تامین مسکن خودشان می پردازند، زیر خط فقر می آیند. به این ترتیب بخش مهمی از جامعه امروز ایران هر گونه امکان خانه دار شدن را از دست داده اند و بنابراین محاسبه زمان انتظار برای گرفتن خانه این واقعیت ها را پنهان می کند.
فراهانی در پاسخ به این سوال که کدام خانوارها از نظر شاخص های مربوط به فقر و فقر مسکن سخت ترین شرایط را دارند، پاسخ داد: اجاره نشینان شهری به ویژه شهرهای بزرگ و کلانشهرها و به ویژه خانواده های سه و چهار نفره در سخت ترین شرایط قرار دارند. این در حالی است که وقتی خانواده بیش از 4 نفر می شود، رفاه آن بهبود می یابد. زیرا در خانواده های پرجمعیت و پرمشغله، تعداد کارگران بیشتر می شود و با افزایش درآمد، رفاه نیز افزایش می یابد.
وی درباره لزوم دخالت دولت در بازار مسکن به نفع مستاجران تصریح کرد: واژگان گاهی بار ایدئولوژیک دارند و از قضا واژه مداخله امروزه به صورت ایدئولوژیک استفاده می شود و بیانگر موضع سیاسی خاصی است. مسئله اصلی نیاز به نقش دولت در مسکن است. امروزه نیز دولت با صدور کلیه پروانه های ساختمانی و نظارت بر اجرای صحیح کلیه قوانین شهرسازی و مسکن، بازیگر مهمی در این بخش است. اما همین دولت تمایلی به ایفای نقش خود در کنترل و مدیریت قیمت اجاره بها ندارد.
فراهانی ادامه داد: تجربه کشورهای مختلف اروپای غربی و شمالی نشان می دهد که مشارکت در تنظیم قیمت، ساخت و ساز و تامین مسکن برای عموم مردم امری ضروری و قابل قبول است. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و مرفه، این دولت است که میزان افزایش اجاره بها را تعیین می کند. از منظر عقلانی، دولت یا باید زمینه ای برای افزایش درآمد کل جامعه فراهم کند یا مخارج خانوار را کنترل کند.
این کارشناس اقتصاد مسکن با انتقاد از نظام مالیاتی و فرآیند مدیریت آن، گفت: این دولت است که باید تصمیم بگیرد درآمد مالکان را کنترل کند و با وضع مالیات نقش موثری داشته باشد و درامدهای امروزی بیشتر شود عموماً پذیرفته شده است که مالیات باید از صاحب سرمایه گرفته شود نه از کارگر و کارمند. اگر دولت ها به این ظرافت ها توجه نکنند به گسترش فقر کمک کرده اند. ما می دانیم که کاهش فقر کار دشواری است، بنابراین برای دولت ها سودمندتر است که از روندهایی که منجر به فقر می شود، جلوگیری کنند.»
در عرض 6 سال نیمی از مستاجران به فقر افتادند!
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اخیرا در گزارشی به بررسی ابعاد فقر مسکن در کشور پرداخته است. بنابراین گفته می شود که بین سال های 1395 تا 1401 تعداد خانوارهای مستاجر که به فقر کشیده شده اند 48 درصد افزایش یافته است. در سال 1401 م بیش از یک میلیون خانواده مستاجر که در فقر زندگی می کردند در مناطق شهری (با سهم 82 درصدی) زندگی می کردند. علاوه بر این، 233000 خانوار شهری به دنبال کسری هزینههای اجاره مسکن زیر خط فقر قرار دارند.
در سال 1401 م 37 درصد یا 1.43 میلیون خانوار از کل خانواده های مستاجر (4.46 میلیون خانوار) در فقر مطلق بودند. اگرچه نرخ فقیر مستاجر به 1400 افزایش پیدا نکرد، اما 82 درصد از کل خانوارهای مستاجر به دلیل درآمد ناکافی در فقر مطلق و 18 درصد دیگر به دلیل هزینه های بالای مسکن در فقر هستند.
وزارت کار بر این باور است که برای حل این چالش پیچیده، دولت ها باید از راه هایی مانند مزایای مسکن رایگان، کنترل اجاره بها و بسته های حمایتی با هدف تامین لوازم ضروری برای مستاجران استفاده کنند.